در ولایت رسم است که چون زنان آنجا به فال گوش متوجه شوند، افسونی خاص بر کلید دمیده بر سر راه اندازند. (غیاث) (آنندراج). در قدیم رسم بود که زنان چون به فال گوش می ایستادند، افسونی خاص بر کلیددمیده بر سر راه می انداختند. (فرهنگ فارسی معین)
در ولایت رسم است که چون زنان آنجا به فال گوش متوجه شوند، افسونی خاص بر کلید دمیده بر سر راه اندازند. (غیاث) (آنندراج). در قدیم رسم بود که زنان چون به فال گوش می ایستادند، افسونی خاص بر کلیددمیده بر سر راه می انداختند. (فرهنگ فارسی معین)
دود برافکندن. دود برانگیختن. دود برآوردن، کنایه از جادویی است: به دود افکندن آن زلف سرکش که چون دودافکنان در من زد آتش. نظامی. رجوع به دودافکن و دودافکنی شود
دود برافکندن. دود برانگیختن. دود برآوردن، کنایه از جادویی است: به دود افکندن آن زلف سرکش که چون دودافکنان در من زد آتش. نظامی. رجوع به دودافکن و دودافکنی شود